روز پاسدار که روز ولادت امام حسین علیهالسّلام است برای یکایک پاسداران قابل تدبّر و تعمّق و درسگیری است
تاریخ انتشار: ۹ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۰۰۴۷۴
خبرگزاری میزان- روز پاسدار - که روز ولادت امام حسین علیهالسّلام است - و این انتخاب بسیار پُرمضمون و پُرمعنا، برای یکایک پاسداران قابل تدبّر و تعمّق و درسگیری است. هم پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هم پاسداران کمیتهها - که امروز در مجموعه نیروی انتظامی حضور دارند - همچنین کسانی که جزو پاسداران این دو سازمان بودند و امروز هم در نقاط مختلفی مشغول خدمتند، ولی افتخار پاسداری را در دل خودشان برای خود حفظ کردهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری میزان، رهبر معظم انقلاب ۱۳۷۶/۰۹/۱۳ در دیدار جمعی از پاسداران بیاناتی ایراد فرمودند که به مناسبت فرا رسیدن میلاد با سعادت امام حسین علیه السلام و به نقل از KHAMENEI.IR در این مجال بازخوانی میشود.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
من هم این روز شریف و عید سعید را به همه ملت ایران، به همه آزادگان عالم، بخصوص به عزیزان پاسدار که رسماً و صریحاً در راه حسینبن علی علیهالسّلام قدم گذاشتهاند و با جان خود با خدای بزرگ پیمان بستهاند و در طول سالهای دشوارِ انقلاب بر سر این پیمان ایستادهاند، صمیمانه تبریک عرض میکنم.
این روز پاسدار - که روز ولادت امام حسین علیهالسّلام است - و این انتخاب بسیار پُرمضمون و پُرمعنا، برای یکایک پاسداران قابل تدبّر و تعمّق و درسگیری است. هم پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هم پاسداران کمیتهها - که امروز در مجموعه نیروی انتظامی حضور دارند - همچنین کسانی که جزو پاسداران این دو سازمان بودند و امروز هم در نقاط مختلفی مشغول خدمتند، ولی افتخار پاسداری را در دل خودشان برای خود حفظ کردهاند، همه روی این نکته باید تأمّل و دقّت کنند. این، یک درس مستمرّ است.
شخصیت درخشان و بزرگوار امام حسین علیهالسّلام دو وجهه دارد: یک وجهه، همان وجهه جهاد و شهادت و توفانی است که در تاریخ به راه انداخته و همچنان هم این توفان با همه برکاتی که دارد، برپا خواهد بود؛ که شما با آن آشنا هستید. یک بعد دیگر، بعد معنوی و عرفانی است که بخصوص در دعای عرفه به شکل عجیبی نمایان است. ما مثل دعای عرفه کمتر دعایی را داریم که سوز و گداز و نظم عجیب و توسّل به ذیل عنایت حضرت حق متعال بر فانی دیدن خود در مقابل ذات مقدّس ربوبی در آن باشد؛ دعای خیلی عجیبی است.
دعای دیگری (۱) مربوط به روز عرفه در صحیفه سجادیه هست، که از فرزند این بزرگوار است. من یک وقت این دو دعا را با هم مقایسه میکردم؛ اوّل دعای امام حسین را میخواندم، بعد دعای صحیفه سجّادیه را. مکرّر به نظر من این طور رسیده است که دعای حضرت سجّاد، مثل شرح دعای عرفه است. آن، متن است؛ این، شرح است. آن، اصل است؛ این، فرع است. دعای عرفه، دعای عجیبی است. شما عین همین روحیه را در خطابی که حضرت در مجمع بزرگان زمان خود - بزرگان اسلام و بازماندگان تابعین و امثال اینها - در منی ایراد کردند، مشاهده میکنید. ظاهراً هم متعلّق به همان سال آخر یا سال دیگری است - من الان درست در ذهنم نیست - که آن هم در تاریخ و در کتب حدیث ثبت است.
به قضیه عاشورا و کربلا برمیگردیم. میبینیم اینجا هم با اینکه میدان حماسه و جنگ است، اما از لحظه اوّل تا لحظه آخری که نقل شده است که حضرت صورت مبارکش را روی خاکهای گرم کربلا گذاشت و عرض کرد: «الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک (۲)»، با ذکر و تضرع و یاد و توسّل همراه است. از وقت خروج از مکه که فرمود: «من کان فینا باذلاً مهجته موطناً علی لقاءاللَّه نفسه فلیرحل معنا (۳)»، با دعا و توسل و وعده لقای الهی و همان روحیه دعای عرفه شروع میشود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائکِ» لحظه آخر. یعنی خود ماجرای عاشورا هم یک ماجرای عرفانی است. جنگ است، کشتن و کشته شدن است، حماسه است - و حماسههای عاشورا، فصل فوقالعاده درخشانی است -، اما وقتی شما به بافت اصلی این حادثه حماسی نگاه میکنید، میبینید که عرفان هست، معنویّت هست، تضرّع و روح دعای عرفه هست. پس، آن وجه دیگر شخصیت امام حسین علیهالسّلام هم باید به عظمت این وجه جهاد و شهادت و با همان اوج و عروج، مورد توجه قرار گیرد.
حال نکتهای که میخواهم عرض کنم، این جاست. شاید بشود قاطعاً گفت که همین معنویّت و عرفان و توسّل و فناء فیاللَّه و محو در معشوق و ندیدن خود در مقابل اراده ذات مقدّس ربوبی است که ماجرای عاشورا را هم این طور باعظمت و پُرشکوه و ماندگار کرده است. به عبارت دیگر، این جانبِ اوّل - یعنی جانب جهاد و شهادت - آفریده و مخلوق آن جانبِ دوم است؛ یعنی همان روح عرفانی و معنوی. خیلیها مؤمنند و میروند مجاهدت میکنند، به شهادت هم میرسند - شهادت است، هیچ چیزی کم ندارد -، اما یک شهادت هم هست که بیش از روح ایمان، از یک دل سوزان، از یک روح مشتعل و بیتاب در راه خدا و در محبّت پروردگار و غرقه در ذات و صفات الهی، سرچشمه میگیرد. اینگونه مجاهدتی، طعم دیگری پیدا میکند. این، حال دیگری میبخشد. این، اثر دیگری در تکوین میگذارد.
رشحاتی از این را ما در جنگ مشاهده کردیم. این که شما دیدید امام فرمودند وصیتنامه این جوانان را بخوانید، من حدسم این است - البته در این مورد چیزی از امام نشنیدم - که این یک توصیه خشک و خالی نبود. خود امام، آن وصیتنامهها را خوانده بودند و آن گلوله آتشین در قلب مبارکشان اثر گذاشته بود و میخواستند که دیگران هم از آن بیبهره نمانند. کمااینکه خود من هم در طول سالهای جنگ و بعد از آن تا امروز، بحمداللَّه با این وصیتنامهها تا حدودی اُنس داشتم و دارم و دیدهام که بعضی از این وصیتنامهها، چطور حاکی از همان روح عرفان است.
راهی را که یک عارف و یک سالک در طول سی سال، چهل سال طی میکند - ریاضت میکشد، عبادت میکند، حضور پیدا میکند، از اساتید فرا میگیرد، چقدر گریهها، چقدر تضرّعها، چقدر کارهای بزرگ - این راه طولانی را یک جوان در ظرف ده روز، پانزده روز، بیست روز در جبهه پیدا کرده و طی کرده است. یعنی از آن لحظهای که این جوان با هر انگیزهای - طبعاً با انگیزه دینی، همراه با آن حماسههای جوانی - به جبهه رفته و این حالت بتدریج در جبهه به یک حالت عزم بر فداکاری و گذشت مطلق از همه هستی خود تبدیل شده و او خاطرات و یا وصیتنامه خود را نوشته است، تا لحظه شهادت، این حالت همینطور لحظهبهلحظه پُرشورتر، و این قرب نزدیکتر، و این سیر سریعتر شده است؛ تا آن روزهای آخر و لحظههای آخر و ساعات آخر، اگر چیزی از او مانده است، مثل یک گلوله آتشین در دل انسان اثر میگذارد. این جوانانی که خاطرات نوشتند و شهید شدند، انسان در نوشتههایشان، چنین خصوصیتی را خیلی بهوضوح مشاهده میکند. این، رشحهای از همان روح حسینی است. پس، پشتوانه حادثه عاشورا، معنویّت است.
این توفان ماندگار در تاریخ - که همیشه کاخهای ظلم از آن ترسیدهاند و مغلوب آن شدهاند - همیشه در مقاطع گوناگون تاریخی، هر جا درست سر بلند کرده، کاری کرده است شبیه کاری که در آن روز انجام داد؛ مثل انقلاب ما. این حادثه بزرگ، که اثرش لحظهبهلحظه در مقاطع مختلف زمانی در تاریخ دیده شده است، چقدر سلسلههای ظالم را از بین برده است؛ چقدر انسانهای ضعیف را قوّت بخشیده است؛ چقدر به ملتهای مستضعف روحیه داده است و چقدر انسانهایی را برای مقاومت در راه خدا مجهّز کرده است! در زمان ما هم با درایت امام بزرگوار، این حادثه توانست پیش از پیروزی انقلاب، ناگهان مثل همان توفانِ اول بار در جامعه ظهور کند. این خود معلول توجّه و توسّل و ذکر و حضور و ارتباط و اتّصال با پروردگار است. امام بزرگوار ما هم خود از این نوع آدمها بود؛ خود اهل همین ذکر و حضور بود. درخشندگی کار امام هم در همین بود. تأثیر نفس او هم قاعدتاً حدّاکثر مربوط به همین قضیه بود.
من میخواهم به شما عزیزان عرض کنم که سپاه پاسداران و هر پاسدار و هر کسی در غیر کسوت پاسداری که در قبال امانت اسلام و امانت انقلاب، برای خود مسؤولیتی قائل است؛ در زندگی امروز و فردای بشر، برای ارزشهای اسلامی نقش قائل است، باید توجّه کند که با پایان یافتن جنگ، کار پایان نیافت؛ با گذشت یک دهه و دو دهه از پیروزی انقلاب، تلاش خاتمه نیافت. دلیل واضح هم این است که دشمنیها و عوامل مزاحم و معارض با این حرکتِ صلاح و فلاح، تمام نشده است.
دشمنانِ با تدبیر؛ دشمنانی که دشمنی آنها مربوط به یک شخص نیست - یعنی جبهههای دشمن - این را آموختهاند که برای مقابله با یک حرکت عظیم مثل انقلاب اسلامی، اگر نمیشود سینه به سینه شد و احساس کردند کوبندگیش زیاد است - کمااینکه در مورد انقلابْ همین احساس را کردند - راه این است که خودشان را علیالعجاله کنار بکشند و در پشت سنگر مخفی شوند و منتظر فرصت باشند. این کار را تقریباً با همه انقلابهای قرن بیستم انجام دادند.
میدانید که قرن بیستم میلادی، قرن انقلابها و حرکتهای مردمی بر اساس ایدهها و تفکّرات و آرزوهای نو است. از دهههای اوّل این قرن، با انقلاب سوسیالیستی شوروی شروع شد و همینطور ادامه پیدا کرد - بخشی چپ، بخشی هم نه چندان در چارچوب تفکّرات مارکسیستی؛ اما بههر حال دارای صبغه خاص - تا انقلاب ما، و بعد از انقلاب ما، بعضی از انقلابهای دیگر.
دهها انقلاب در اطراف دنیا اتّفاق افتاد؛ هر کدام هم نظامی را واژگون کرد و حکومت و تشکیلاتی به وجود آورد. با یکایک آنها همین کار را کردند. یعنی اگر توانستند، همان اوّلِ کار به سراغشان رفتند و تلاش کردند، کارشان را تمام کنند! بعضیها بودند که همان اوّل کار نتوانستند خودشان را نگهدارند و مغلوب شدند. آنهایی را که مشکل داشتند، ضمن این که مزاحمتها را رها نکردند - مرتّب مزاحمشان شدند، اذیّتشان کردند، تبلیغات کردند، محاصره کردند، خستهشان کردند - خودشان هم در کناری کمین گرفتند، تا در لحظهای که احساس کردند اینها خسته شدهاند، ناگهان ضربه نهایی را وارد کنند؛ تقریباً وارد هم کردند و عموماً هم موفّق بوده است. همان جریانهای ضدّانقلابی که یک روز منزوی و مغلوب بودند، بعد توانستند بیایند زمام را در دست گیرند و مسلّط شوند و کارها را انجام دهند.
در مورد انقلاب اسلامی، جبهه دشمن - نه اشخاص و افراد - از اوّل انقلاب همین طرح و همین نقشه را در صدد بود و در نظر گرفت. منتها در مورد انقلاب ما در طول این هجده سال، حتّی یک پدیده به وجود نیامد که بتواند جبهه دشمن را خرسند و امیدوار کند. من یک وقت درزمان ریاست جمهوری، با یکی از کسانی که در رأس یک مجموعه انقلابی بود و در دنیا جزو سیاسیّون معروف است - که نمیخواهم اسم بیاورم - در کشور خودش ملاقات کردم. او یک کار منافی با دعویهای انقلابی و ایدهها و حرفهای خودش انجام داده بود. از او پرسیدم: شما چطور و با چه منطقی این کار را انجام دادید؟ خندید و گفت: این، تاکتیک است (!) گفتم: انسان تا وقتی میتواند تاکتیک را قبول کند که خطّمشی را بهکلّی دگرگون نکند؛ شما خطّمشیتان را عوض کردهاید. همین هم بود؛ خطّ مشی و جهتشان بهکلّی عوض شده بود؛ اما آن آقا به حساب تغییر تاکتیک میگذاشت! میگفت: من مانور میکنم، من تاکتیک به خرج میدهم و عمل میکنم (!) این چطور تاکتیکی است که انسان دشمن را بر خودش مسلّط کند! آیا این اسمش تاکتیک است که حرفهای خودش را پس بگیرد و جهتش را بهکلّی عوض کند؟! از این طور چیزها در کارنامه آن انقلابها دیده میشد. دشمن را به طمع میانداخت، دشمن هم امیدوار میشد، کمین میکرد، موفّق هم میشد؛ کما این که تقریباً در همهجا موفّق شدند.
در مورد انقلاب ما، حضور امام، آن انسان بصیرِ بیناىِ بی ملاحظه در رعایت احکام الهی، با ملاک قراردادن حکم خدا و حلال و حرام شرعی، مانع شد که در طول آن ده سال، اندک گرایشی به دشمن نشان داده شود. بعد از رحلت امام هم به فضل پروردگار تلاش شده است همینطور باشد. یک وقت ممکن بود در چیزهایی نسبت به بعضی از اشخاص، دشمن خیال کند که مثلاً توانسته است یک چهره خودی پیدا کند؛ اما دیری نگذشته که دشمن فهمیده اشتباه کرده است. تاکنون به فضل پروردگار این انقلاب از خود چهرهای نشان نداده است که دشمن را بتواند امیدوار کند؛ اما دشمن همچنان کمین گرفته است؛ این را باید همه بدانند.
آن چیزی که میتواند انقلاب و جهتگیری عظیم این ملت و راهی را که او به سوی صلاح و فلاح و عزّت و رضای الهی و سعادت دنیا و آخرت خود میپیماید، پایدار کند، عبارت است از هوشیاری و آمادگی و روحیه پاسداری. این روحیه پاسداری، متوقّف به آن جنبه معنوی است. این که من در ملاقات با برادران پاسدار، با مجموعههای انقلابی و با برادران و خواهرانی که در بخشهای مختلف مسؤولیتهای حسّاسی دارند، بر روی رعایت جنبه معنوی تکیه میکنم، به خاطر همین است. این توجّه و توسّل و ارتباط قلبی با پروردگار عالم، تضمین کننده استحکام و اقتدار نیروهایی است که میخواهند همیشه در مقابل آن جبهه بایستند و مقاومت کنند. جز این راهی وجود ندارد.
اگر این رابطه با خدا ضعیف شد، هوسها بر انسان غالب گردید و این هوسها توانستند جهتگیری را تنظیم کنند، آنگاه قدرت مقاومت در برابر جبهه دشمن هم ضعیف میشود. البته هر انسانی گاهی در معرض اهواءِ خود است. این چیزی نیست که بشود انسانها را بهکلّی از آن برکنار کرد. آنچه مهم است، این است که اجازه داده نشود هواهای نفسانی و منافع مادّی و خواستهای حقیر، خطّ زندگی انسان را معیّن کنند؛ راه زندگی را جلوِ پای انسان بگذارند؛ در زندگی انسان، تعیینکننده شوند و راه را عوض کنند. این مهمّ است.
آنچه که آسیبپذیری را در این زمینه کم میکند، همان مسائل معنوی و اخلاقی و دعا و ذکر و توجّه و تهذیب نفس و خودسازی باهواهای خود و مبارزه کردن با اخلاق فاسد در خود است. این خیلی مهمّ است.ای بسا کسانی که از لحاظ توجه و ذکر و دعا، اهل این چیزها هم هستند، اما نتوانستند خُلقیّات فاسد - خودخواهی، خودپسندی، بخل، حرص، حسد، بددلی، بدبینی، بدخواهی نسبت به این و آن - را در خودشان ریشهکن کنند، یا از تأثیر آنها در رفتارهای خودشان جلوگیری نمایند.
درست نقطه مقابل آن، بهشت اخلاقیای است که اسلام برای انسانها تصویر کرده است. اسلام خواسته است انسانها نسبت به هم مهربان، به سرنوشت هم شدیداً علاقهمند و دلبند و دلبسته، به مصالح هم علاقهمند، از رنجها و اشتباهات یکدیگر متأثّر و متأسّف باشند، یکدیگر را دعا کنند، با یکدیگر با مرحمت رفتار کنند؛ «و تواصوا بالمرحمة» (۴). این دست دوستی، پیوند عاطفی، ارتباط محبّتآمیز میان برادران، میان دوستان، میان خواهران، میان آحاد ملت اسلامی، خیرخواهی، خیراندیشی، اینها صفات بسیار برجسته و ممتازی است؛ اینها را باید در خود تقویت کرد. بدترین صفات در انسان این است که انسان خود و مصالح مادّی خود را محور قرار دهد و حاضر باشد که به خاطر ارضای یک حسّ شخصی و یک خواست شخصی، انسانهای بیشماری را در معرض تلف و بدبختی قرار دهد. خدا باید این را علاج کند و این ریشهها را از دلهای ما بکنَد. در خود این دعاها هم این معانی هست.
عجیب این است که اگرچه از همه ائمه علیهمالسّلام - تا آن جایی که در ذهنم هست - تقریباً دعاهایی مأثور است و ادعیّهای به ما رسیده است، اما بیشترین و معروفترین دعاها از سه امام است، که هر سه درگیر مبارزات بزرگِ مدّتِ عمر خودشان بودند: یکی امیرالمؤمنین علیهالسّلام است که دعاهایی مثل دعای کمیل و دعاهای دیگر از آن بزرگوار رسیده است، که یک عالَم و غوغایی است. بعد ادعیه مربوط به امام حسین علیهالسّلام است، که همین دعای عرفه مظهر آنهاست. این دعا، واقعاً دعای عجیبی است. بعد هم امام سجاد علیهالسّلام است که فرزند و پیامآور عاشورا و مبارز در مقابل کاخ ستم یزید است. این سه امامی که حضورشان در صحنههای مبارزات از همه بارزتر است، دعایشان هم از همه بیشتر است؛ درسشان در خلال دعا هم از همه بیشتر است. آن وقت شما همین خصوصیات اخلاقی را در صحیفه سجادیّه نگاه کنید.
من به یکایکِ شما عزیزان توصیه میکنم تا آنجا که میتوانید، با صحیفه سجادیّه مأنوس شوید. کتاب بسیار عظیمی است. این که گفتهاند زبور آل محمّد، واقعاً همین طور است؛ پُر از نغمههای معنوی است، دعا و درس است؛ هم درس اخلاق است، هم درس علمالنّفس است، هم درس امور اجتماعی است. آنجا ملاحظه کنید: «الّلهم انی اعوذ بک من هیجان الحرص و سورة الغضب ... والحاح الشهوة» (۵). یعنی یکییکی این خصوصیات معنوی و اخلاقی و این ریشههای فاسدی را که در نفس ما هست، در زبان دعا به ما معرفی میکند.
شما باید علاج اینها را هم از خدا بخواهید. وقتی که با خدا راز و نیاز میکنید، از جمله چیزهایی که میخواهید، علاج همین مشکلات درونی و نفسانی است. آن جامعهای که حداقل مجموعه بزرگی از آن با این خصوصیات پرورش پیدا کند، همان جامعهای است که هیچ ترفندی در آن کارگر نخواهد شد.
بیشتر بخوانید:
مبتکر بحث آزاد اجتماعی امام جواد صلواتاللهعلیه استجامعه ما بحمداللَّه جامعهای جوان است؛ چهره جامعه جوان است. جوانان در جامعه ما اکثریّتند و بعد از این هم تا چندین سال همین طور خواهد بود تا نوبت به آن رشدهای کمتر توالد برسد که متعلّق به سالهای بعد است. فعلاً تا سالهای متمادی، چهره جامعه ما، چهره جوان است و جوان مظهر تفضّلات الهی به انسانهاست؛ زیرا جوان دارای صفا و صمیمیت است. به خاطر برخی نقاط ضعف، دشمن روی جوان برنامهریزی میکند؛ اما نقاط قوّت جوان به مراتب از نقاط ضعف او بیشتر است.
اگر در این جامعه، توجّه و توسّل همراه با معرفت باب شود - نه توسّلِ علیالعمیاء، نه توسّلِ بدون معرفت و بدون درک - و معنای صحیح توسّل الیاللَّه که قرآن و روایات و ادعیه و نهجالبلاغه به ما توصیه میکنند، رواج یابد - صحیفه سجادیه هم در این مورد میتواند نقش بسیار خوبی ایفا کند - و خود شما و جوانانی که با شما معاشرند با این مراحل معنوی مأیوس شوید و فرزندان خود را که به مرور به مرحله جوانی پا میگذارند، با این مقام معنوی و با این مرحله معنویت و توجّه و حضور آشنا کنید؛ آن هم در قالب کلمات امام سجّاد علیهالسّلام در صحیفه سجادیّه و از این قبیل چیزها - و البته نهجالبلاغه هم همین روح معنوی را دارد - آن وقت این جامعه، جامعهای است که هر گونه دشمن مستکبری باید حقیقتاً از آن بیمناک باشد؛ باید نسبت به جذب و هضم آن ناامید باشد؛ باید بداند که تا روح اسلام، تا معنویّت اسلام، تا تعبّد به اسلام و عقیده به اسلام در جامعه هست، هیچ عاملی نمیتواند این ملت و این جامعه را از صراط مستقیم انقلاب اسلامی منحرف کند.
امیدواریم که خداوند متعال انشاءاللَّه به همه شما توفیق دهد. به همه جوانان ما توفیق دهد؛ که بتوانند انشاءاللَّه این راه نورانی و این احکام نورانی و این تعالیم و معارف نورانی را فرا گیرند؛ این راه را طی کنند و از برکات آن، هم خودشان بهرهمند شوند، و هم این ملت و این کشور و نسلهای آینده را تحت توجّهات ولىّعصر ارواحنافداه بهرهمند کنند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: آیت الله خامنه ای روز پاسدار امام حسین علیه الس لام مورد انقلاب انقلاب اسلامی هم پاسداران انقلاب ما دعای عرفه انقلاب ها وصیت نامه جامعه ای انسان ها همان روح همین طور معنوی ت چیز ها دعا ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۰۰۴۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چند آموزه مهدوی در دعای عهد و ندبه ی امام صادق (ع)
، دعای ندبه و دعای عهد در شرایطی از امام صادق علیهالسلام نقل شد که جامعه مسلمین نیاز شدیدی نسبت به شناخت امام عصر عجل الله تعالی فرجه و معارف مهدوی داشتند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دعای ندبه و دعای عهد در شرایطی از امام صادق علیهالسلام نقل شد که جامعه مسلمین نیاز شدیدی نسبت به شناخت امام عصر عجل الله تعالی فرجه و معارف مهدوی داشتند؛ چرا که مردم آن دوران متأثر از افراد و جریاناتی بودند که با جعل کردن احادیث نبوی، خود را به دروغ همان منجیِ وعده داده شده میدانستند و سعی میکردند از رهگذر این جعل عنوان، برای خود جایگاه و یا حکومتی دست و پا کنند که اتفاقاً در فتنه خود به موفقیتهایی دست یافتند؛ مهمترین این جریانات هم عباسیان بودند که با جعل احادیث پیامبر، مهدی موعود را از نسل جدشان عباس عموی پیامبر معرفی کردند و به این ترتیب، صدها سال بر مسند قدرت نشستند. جالب اسامی که برای حکام خود انتخاب میکردند، کاملاً هدفمند بود که نمونههای آن را در اسامیای همچون منصور، مهدی، هادی، منتصر و مهتدیِ عباسی میبینیم.
دعای ندبه و مبازره امام صادق(ع) با مهدویت دروغین عباسیان و واقفیهاما دعای عهد را سید بن طاووس در مصباح الزائر، ابن مشهدی در المزار الکبیر، کفعمی در المصباح و البلد الامین و همچنین مجلسی در بحارالانوار و زاد المعاد نقل کردهاند. این امر سبب شده تا این دعا همواره بین شیعیان از اعتبار فراوانی برخوردار باشد. با نگاهی کلی به این دعای شریف در مییابیم امام صادق علیهالسلام آن را ذیل چند مقطع از دوران غیبت دستهبندی کردهاند که شامل 1. عصر غیبت 2. وقت رجعت 3. دوران قیام امام 4. عصر ظهور است.
آنچه مربوط به تبیین رفتاری در عصر غیبت است عبارتند از رساندن سلام به امام، تجدید عهد روزانه با امام، درخواست پیوستن درجرگه یاوران مهدی (عج)، سبقت گرفتن در تحقق اوامر ایشان، درخواست دیدار امام در عصر ظهور و درخواست گشایش امر ظهور است.
درباره مقطع رجعت، در فرازی از این دعا میخوانیم: «اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَىٰ عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شاهِراً سَیْفِی، مُجَرِّداً قَناتِی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحاضِرِ وَالْبادِی»؛ یعنی خدایا اگر بین من و او مرگی که بر بندگانت حتم و قطعی کردی حائل شد، کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور، با شمشیر از نیام برکشیده و نیزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوتکننده، در میان شهرنشین و بادیهنشین.»
درباره آنچه مربوط به قیام امام در بخش اول ظهور ایشان میخوانیم: «وَ اجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ، وَناصِراً لِمَنْ لَایَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَمُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَمُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَسُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ»؛ یعنی خدایا او را پناهگاهی قرار بده برای ستمدیدگان از بندگانت و یاور برای کسی که یاری برای خود جز تو نمییابد و تجدیدکننده آنچه از احکام کتابت تعطیل شده و محکمکننده آنچه از نشانههای دینت و روشهای پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) رسیده است و او را قرار بده، خدایا، از آنان که از حمله متجاوزان، نگاهش داری.» در این فراز، پناهگاه بودن امام، نصرت ایشان نسبت به مؤمنان، تجدیدکننده احکام تعطیل شده و تحکیمکننده قلههای دین و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله مدنظر است.
اما درباره ویژگی امام در عصر ظهور در این فراز میخوانیم: «وَ اعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَکَ، وَأَحْیِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ: ﴿ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِی النّٰاسِ﴾، فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّىٰ بِاسْمِ رَسُولِکَ، حَتَّىٰ لَایَظْفَرَ بِشَیْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُحَقِّقَهُ»؛ خدایا به دست او سرزمینهایت را آباد کن و بندگانت را به وسیله او زنده فرما، به درستی که تو فرمودی و گفتهات حق است که: «در خشکی و دریا به سبب آنچه [از اعمال زشت] که مردم به دست خود مرتکب شدند تباهی و فتنه آشکار شده است»، خدایا ولیات و فرزند دختر پیامبرت که به نام رسولت نامیده شده، برای ما آشکار کن تا به چیزی از باطل دست نیابد، مگر آن را از هم بپاشد و حق را پابرجا و ثابت کند.»
عمران و آبادانی پهنه عالم در عصر ظهور و احیای بندگان از جهل و ضلالت توسط امام، دو نکته مهمی است که در این دعا دیده میشود و در سایر احادیث به آن اشاره شده است.
آبادانی زمین و احیای انسانها در عصر ظهوردر دعای ندبه، محوریت مهدویت با خوبان درگاه الهی است؛ به این صورت که امر مهدویت از انبیاء و اولیاء آغاز میشود، به ماجرا ائمه علیهمالسلام میرسد و از آنجا ختم به امام زمان عجلالله تعالی فرجه و ندبه و زاری به درگاه خداوند درباره غیبت ایشان و شوق دیدار امام میشود. بعد در انتهای این دعا از خداوند درخواست میکنیم اعمالمان را به واسطه امام عصر عجل الله تعالی فرجه مقبول کند.
انتهایپیام/